امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rail

reɪl reɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    rails

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun countable B1
ریل خط آهن، خط آهن، نرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to travel by rail
- با راه‌آهن سفر کردن
noun countable
سرزنش، توبیخ، سرکوفت، طعنه
verb - transitive
نرده کشیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rail

  1. verb criticize harshly
    Synonyms:
    abuse attack bawl out berate blast castigate censure chew out complain fulminate fume inveigh jaw objurate rant rate revile scold thunder tongue-lash upbraid vituperate vociferate whip
    Antonyms:
    compliment praise
  1. noun post, pole along an edge
    Synonyms:
    balustrade banister bar barrier fence paling rails rest siding

Idioms

  • ride on a rail

    (آمریکا) با افتضاح از شهر بیرون کردن

ارجاع به لغت rail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rail

لغات نزدیک rail

پیشنهاد بهبود معانی