با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ranch

ræntʃ rɑːntʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ranched
  • شکل سوم:

    ranched
  • سوم شخص مفرد:

    ranches
  • وجه وصفی حال:

    ranching
  • شکل جمع:

    ranches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
مزرعه، مرتع، مزرعه‌ی دامداری، مزرعه‌ی پرورش حیوانات (مانند اسب و گوسفند و غیره)
- a horse ranch
- مزرعه‌ی پرورش اسب
- His ranch has a large herd of sheep.
- مزرعه‌ی او یک گله‌ی بزرگ گوسفند دارد.
verb - intransitive verb - transitive
دامداری کردن، در مزرعه کار کردن، در مزرعه زندگی کردن، در مرتع پرورش احشام کردن
- They decided to ranch to be closer to family.
- آن‌ها تصمیم گرفتند در مزرعه زندگی کنند تا به خانواده نزدیک‌تر باشند.
- The ranching was a lucrative business for him.
- دامداری کردن برای او کسب‌وکاری پرسود بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ranch

  1. noun farm
    Synonyms: acreage, cattle farm, dairy farm, estate, farmstead, hacienda, homestead, land, plantation

ارجاع به لغت ranch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ranch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ranch

لغات نزدیک ranch

پیشنهاد بهبود معانی