با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Readjustment

riəˈdʒəstmənt ˌriːəˈdʒʌstmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun
تنظیم دوباره، باز سامانی، تجدید تعادل
noun
سازگاری مجدد، نوسازگاری
noun
تجدید سازمان مالی (شرکت و غیره)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد readjustment

  1. noun Rearrangement of the financial structure of a corporation
    Synonyms: adjustment, rearrangement, adaptation, rehabilitation, reconstruction, registration

ارجاع به لغت readjustment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «readjustment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/readjustment

لغات نزدیک readjustment

پیشنهاد بهبود معانی