با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rebroadcast

American: riˈbrɒdˌkæst British: riˈbrɒdˌkæst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
برنامه مکرر، برنامه تکراری پخش کردن (رادیو و تلویزیون)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rebroadcast

  1. verb Broadcast again, as of a film
    Synonyms: rerun

ارجاع به لغت rebroadcast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rebroadcast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rebroadcast

لغات نزدیک rebroadcast

پیشنهاد بهبود معانی