با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Recollection

ˌrekəˈlekʃn ˌrekəˈlekʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    recollections

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
تجدید خاطره، تفکر، به‌خاطر آوردن
- if my recollection is right ...
- اگر درست به‌دلیل داشته باشیم ...
- recollections of youth
- خاطرات جوانی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recollection

  1. noun The power of retaining and recalling past experience
    Synonyms: memory, recall, remembrance, reminiscence
  2. noun An act or instance of remembering
    Synonyms: remembrance, reminiscence, memory, recall, anamnesis, retrospection, memoir
  3. adjective
    Synonyms: reminiscent
  4. verb
    Synonyms: contemplate, meditate, recollect, remember, review

ارجاع به لغت recollection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recollection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recollection

لغات نزدیک recollection

پیشنهاد بهبود معانی