امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Regulate

ˈreɡjəleɪt ˈreɡjəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    regulated
  • شکل سوم:

    regulated
  • سوم‌شخص مفرد:

    regulates
  • وجه وصفی حال:

    regulating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
تنظیم کردن، میزان کردن، درست کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The room's temperature can be regulated.
- حرارت اتاق را می‌توان تنظیم کرد.
- This valve regulates the flow of gasoline.
- این سوپاپ جریان بنزین را تنظیم می کند.
- to regulate a clock
- ساعت را میزان کردن
- Is it the government's duty to regulate the country's industries?
- آیا وظیفه‌ی دولت سامان دادن به صنایع کشور است؟
- He asked students to regulate their conduct.
- از دانشجویان خواست که رفتار خود را اصلاح کنند.
- a law to regulate the activities of banks
- قانونی برای منظم کردن فعالیت بانکها
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regulate

  1. verb manage, organize
    Synonyms:
    adapt adjust administer allocate arrange balance classify conduct control coordinate correct determine direct dispose fit fix govern guide handle improve legislate measure methodize moderate modulate monitor order oversee pull things together put in order readjust reconcile rectify rule run set settle shape up square standardize straighten up superintend supervise systematize temper time true tune tune up
    Antonyms:
    deregulate disorganize mismanage

لغات هم‌خانواده regulate

  • verb - transitive
    regulate

ارجاع به لغت regulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/regulate

لغات نزدیک regulate

پیشنهاد بهبود معانی