امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remember

rɪˈmembər rɪˈmembə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    remembered
  • شکل سوم:

    remembered
  • سوم‌شخص مفرد:

    remembers
  • وجه وصفی حال:

    remembering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A1
به‌ خاطر آوردن، یاد آوردن، به‌ خاطر داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Suddenly I remembered his name.
- ناگهان اسمش یادم آمد.
- I remember one day he came to see me.
- به یاد دارم که روزی به دیدارم آمد.
- to remember scenes of one's childhood
- صحنه‌های کودکی خود را به یاد آوردن
- Remember to turn the lights off.
- یادت باشد چراغ‌ها را خاموش کنی.
- Remember the dates until the examinations.
- تاریخ‌ها را تا بعد از امتحان به‌ خاطر بسپار.
- Please remember me to your brother.
- خواهش می‌کنم سلام مرا به برادرتان برسانید.
- She was remembering them what they already knew.
- آنچه را که قبلاً می‌دانستند به آن‌ها یادآوری می‌کرد.
- to remember one's parents during Nowruz
- در ایام نوروز از والدین خود یاد کردن
- I remembered you a lot in prison.
- در زندان خیلی به یاد تو بودم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remember

  1. verb keep in mind; summon into mind
    Synonyms:
    bear in mind bethink brood over call to mind call up cite commemorate conjure up dig into the past dwell upon educe elicit enshrine extract fix in the mind flash on get go back have memories hold dear keep forever know by heart learn look back memorialize memorize mind nail down recall recognize recollect refresh memory relive remind reminisce retain retrospect revive revoke ring a bell strike a note summon up think back treasure
    Antonyms:
    disregard forget

ارجاع به لغت remember

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remember» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remember

لغات نزدیک remember

پیشنهاد بهبود معانی