امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Remembrance

rɪˈmembrəns rɪˈmembrəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    remembrances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
یادآوری، تذکر، خاطر، ذهن، یادگاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He paints only from remembrance.
- او فقط با استفاده از حافظه‌اش نقاشی می‌کند.
- remembrances of my childhood days
- یادآوری روزهای کودکی من
- remembrances of the past
- خاطرات گذشته
- the city's ruins which were the remembrances of that bloody war
- ویرانه‌های شهر که یادگار آن جنگ خونین بود
- Give my remembrances to them.
- سلام مرا به آن‌ها برسان.
- in remembrances of the war dead
- در بزرگداشت کشته‌شدگان جنگ
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remembrance

  1. noun memory, recollection
    Synonyms:
    afterthought anamnesis flash flashback hindsight mental image mind recall recognition reconstruction regard reminiscence retrospect thought
    Antonyms:
    forgotten
  1. noun gift, testimonial
    Synonyms:
    commemoration favor keepsake memento memorial monument present relic remembrancer reminder reward souvenir token trophy

ارجاع به لغت remembrance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remembrance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remembrance

لغات نزدیک remembrance

پیشنهاد بهبود معانی