امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Resigned

rɪˈzaɪnd rɪˈzaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حاکی از تسلیم (برای اشاره به موقعیت یا واقعیتی ناخوشایند که امکان تغییر آن وجود ندارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The resigned tone of her voice revealed her acceptance of the circumstances.
- لحن حاکی از تسلیم او پذیرش شرایط را نشان داد.
- She wore a resigned expression as she faced the inevitable outcome.
- وقتی با نتیجه‌ی اجتناب‌ناپذیر روبه‌رو شد، حالتی حاکی از تسلیم داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resigned

  1. adjective enduring, passive
    Synonyms:
    accommodated acquiescent adapted adjusted agreeable amenable biddable calm compliant cordial deferential docile genial gentle long-suffering manageable nonresisting obedient patient peaceable philosophical pliant quiescent quiet ready reconciled relinquishing renouncing satisfied stoical subdued submissive subservient tame tolerant tractable unassertive unprotesting unresisting well-disposed willing yielding
    Antonyms:
    intolerant

ارجاع به لغت resigned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resigned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resigned

لغات نزدیک resigned

پیشنهاد بهبود معانی