با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Retrieve

rɪˈtriːv rɪˈtriːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    retrieved
  • شکل سوم:

    retrieved
  • سوم شخص مفرد:

    retrieves
  • وجه وصفی حال:

    retrieving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2
پس گرفتن، دوباره به دست آوردن، باز یافتن، برگرداندن، بازآوردن
- She retrieved her lost suitcase from the airport storehouse.
- چمدان گم‌شده‌ی خود را از انبار فرودگاه پس گرفت.
- I retrieved his address from the files.
- نشانی (پیشین) او را از روی پرونده‌ها به دست آوردم.
- She retrieved her position of leadership.
- مقام رهبری خود را دوباره به دست آورد.
- The shot duck got lost, but the hunting dog retrieved it (for the hunter).
- مرغابی تیرخورده گم شد؛ ولی سگ شکاری آن را (برای شکارچی) بازآورد.
- In the beginning he lost money, but he finally retrieved his initial capital.
- در آغاز ضرر کرد؛ ولی در پایان سرمایه‌ی اولیه‌ی خود را دوباره به‌دست آورد.
verb - transitive
ورزش (به توپ حریف) پاسخ دادن
- She lunged to retrieve the ball before it hit the ground.
- او سعی کرد توپ را قبل‌از اینکه به زمین بخورد، پاسخ دهد.
- The athlete's agility allowed him to retrieve the volley and win the point.
- چابکی این ورزش‌کار به او این فرصت را داد که توپ‌ها را پاسخ دهد و امتیاز کسب کند.
verb - transitive
کامپیوتر بازیابی کردن (اطلاعات)
- to retrieve data from a disk
- بازیابی کردن اطلاعات از دیسک
- The software is designed to retrieve data quickly.
- این نرم‌افزار برای بازیابی کردن سریع داده‌ها طراحی شده است.
verb - transitive
احیا کردن، زنده کردن، جبران کردن
- They can only retrieve the situation by increasing production.
- آن‌ها فقط با اضافه کردن تولید می‌توانند وضعیت را احیا کنند.
- Their defeat was retrieved.
- شکست آن‌ها جبران شد.
- Ferdowsi wrote to retrieve Iran's heroic past.
- فردوسی برای احیای گذشته‌ی حماسی ایران نگارش می‌کرد.
- The third edition has retrieved many of the faults of the second.
- چاپ سوم بسیاری از کاستی‌های چاپ دوم را جبران کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retrieve

  1. verb get back
    Synonyms: bring back, fetch, reacquire, recall, recapture, reclaim, recoup, recover, recruit, redeem, regain, repair, repossess, rescue, restore, salvage, save, win back
    Antonyms: give, offer, relinquish

ارجاع به لغت retrieve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retrieve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/retrieve

لغات نزدیک retrieve

پیشنهاد بهبود معانی