امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rigging

ˈrɪɡɪŋ ˈrɪɡɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    riggings

معنی

noun
مجموع طناب و بادبان‌های کشتی، اسباب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rigging

  1. verb Manipulate in a fraudulent manner
    Synonyms:
    outfitting gearing furnishing manipulating setting arranging trucking tricking tampering equipping tackling supplying fitting fixing dressing costuming clothing appointing cheating
  1. noun Formation of masts, spars, sails, etc., on a vessel
    Synonyms:
    rig gear apparatus tackle implements becket downhaul forestay gunter mainsheet outhaul

ارجاع به لغت rigging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rigging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rigging

لغات نزدیک rigging

پیشنهاد بهبود معانی