امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Romance

roʊˈmæns / / ˈroʊ- rəʊˈmæns / / ˈrəʊmæns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    romances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adjective adverb B1
افسانه، رمان، کتاب رمان، داستان عاشقانه، به‌صورت تخیلی درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Their romance led to marriage.
- رابطه‌ی عاشقانه‌ی آنان منجر به ازدواج شد.
- a rich man who is romancing several women
- مرد پول‌داری که با چندین زن مغازله (عشق‌بازی) می‌کند
- Portuguese is a Romance language.
- پرتغالی یک زبان رومانس است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد romance

  1. noun love affair
    Synonyms:
    affair affair of the heart amour attachment courtship enchantment fascination fling flirtation intrigue liaison love love story passion relationship
  1. noun fanciful story or narrative
    Synonyms:
    ballad fairy tale fantasy fiction idealization idyll legend love story lyric melodrama novel story tale tear-jerker
  1. noun adventure, flight of fancy
    Synonyms:
    charm color excitement exoticness fairy tale fancy fantasy fascination glamour hazard idealization idyll mystery nostalgia risk sentiment venture

لغات هم‌خانواده romance

  • verb - intransitive
    romance

ارجاع به لغت romance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «romance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/romance

لغات نزدیک romance

پیشنهاد بهبود معانی