امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rosy

ˈroʊzi ˈrəʊzi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C2
گلگون، سرخ، لعل فام، خوشبو، گل پاشیده، گلی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the child's rosy cheeks
- گونه‌های سرخ کودک
- a rosy future
- آینده‌ی درخشان
- to draw a rosy picture of the situation
- تصویر خوش‌بینانه‌ای از وضعیت ارائه دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rosy

  1. adjective pink, reddish in color
    Synonyms:
    aflush blooming blushing colored coral deep pink fresh glowing healthy-looking high-colored incarnadine pale red peach red red-complexioned red-faced roseate rose-colored rubicund ruddy
    Antonyms:
    pale
  1. adjective cheerful, hopeful
    Synonyms:
    alluring auspicious bright encouraging favorable glowing likely optimistic pleasing promising reassuring roseate rose-colored sunny
    Antonyms:
    depressing hopeless sad

ارجاع به لغت rosy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rosy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rosy

لغات نزدیک rosy

پیشنهاد بهبود معانی