امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rot

rɑːt rɒt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rotted
  • شکل سوم:

    rotted
  • سوم‌شخص مفرد:

    rots
  • وجه وصفی حال:

    rotting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb C2
پوسیدن، ضایع شدن، فاسد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- If you don't put the meat in the refrigerator, it will rot.
- اگر گوشت را در یخچال نگذاری، فاسد خواهد شد.
- rotten apples
- سیب‌های پوسیده
- rotten meat
- گوشت فاسد
- rotten wood
- چوب پوسیده
- rotten egg
- تخم‌مرغ گندیده
- Her teeth rotted off one after another.
- دندان‌هایش یکی پس از دیگری پوسیدند و افتادند.
- I rotted in jail for ten long years.
- ده سال آزگار در زندان پوسیدم.
- civilizations that rotted and disappeared
- تمدن‌هایی که رو به زوال گذاشتند و ناپدید شدند
- Heavy rains rotted the wheat.
- باران‌های سنگین گندم‌ها را فاسد کرد.
- The rot begins as soon as the fish are killed.
- به مجرد کشته‌شدن ماهی‌ها گندیدگی آن‌ها شروع می‌شود.
- foot rot
- پاتبسی
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rot

  1. noun corrosion, disintegration
    Synonyms:
    blight canker decay decomposition deterioration mold putrefaction putrescence
    Antonyms:
    building development growth
  1. noun garbage, nonsense
    Synonyms:
    balderdash bilge bunk claptrap drivel foolishness guff hogwash hooey moonshine poppycock rubbish silliness stuff and nonsense tommyrot
    Antonyms:
    truth
  1. verb corrode, deteriorate
    Synonyms:
    break down corrupt crumble debase debauch decay decline decompose degenerate demoralize deprave descend disimprove disintegrate fester go bad go downhill go to pot languish molder perish pervert putrefy retrograde sink spoil stain taint turn warp waste away wither worsen
    Antonyms:
    build flourish grow

ارجاع به لغت rot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rot

لغات نزدیک rot

پیشنهاد بهبود معانی