با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Rung

rʌŋ rʌŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    ring
  • گذشته‌ی ساده:

    rang
  • سوم شخص مفرد:

    rings
  • وجه وصفی حال:

    ringing
  • شکل جمع:

    rungs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

شکل سوم فعل ring
- The phone rung loudly.
- تلفن با صدای بلند زنگ خورد.
- She rung the doorbell.
- زنگ در را به صدا درآورد.
noun countable
پله‌ (در نردبان)
- The top rung of the ladder was broken.
- پله بالایی نردبان شکسته بود.
- She slipped and fell from the second rung.
- لیز خورد و از پله‌ی دوم افتاد.
noun countable
چوب پشت، میل (پایه‌ی صندلی و غیره)
- The chair's rung snapped under the weight of the person sitting on it.
- چوب پشت صندلی زیر وزن فردی که روی آن نشسته بود شکست.
- She placed her feet on the lowest rung of the chair.
- پاهایش را روی پایین‌ترین میل صندلی گذاشت.
noun countable
(انگلیسی اسکاتلندی) چماق (سنگین)
- The old man leaned on his rung.
- پیرمرد به چماقش تکیه داد.
- The sound of a rung hitting against a wooden surface echoed through the forest.
- صدای برخورد چماق به سطح چوبی در جنگل پیچید.
noun countable
پره (چرخ)
- A broken rung on my bike's front wheel caused an unexpected jolt.
- پره‌ی شکسته‌ی چرخ جلو دوچرخه‌ی من باعث تکان غیرمنتظره شد.
- He tightened every rung on the wheel.
- هر پره‌ی چرخ را محکم کرد.
noun countable
مجازی رده، سطح، پایه، رتبه، درجه (در سلسله‌مراتب)
- He belongs to a higher social rung.
- او به یک رده‌ی بالاتر اجتماعی تعلق دارد.
- The political party was divided into different rungs.
- این حزب سیاسی به رتبه‌های مختلف تقسیم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rung

  1. noun notch, step
    Synonyms: bar, board, crossbar, crosspiece, degree, grade, level, rod, round, rundle, stage, tread

ارجاع به لغت rung

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rung» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rung

لغات نزدیک rung

پیشنهاد بهبود معانی