امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Saturation

ˌsætʃəˈreɪʃn ˌsætʃəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    saturations

معنی

noun
اشباع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد saturation

  1. noun Chromatic purity: freedom from dilution with white and hence vivid in hue
    Synonyms:
    intensity impregnation fullness soaking superabundance concentration overload imbibition plethora chroma engorgement interpenetration congestion permeation satiation satiety surfeit vividness
  1. verb
    Synonyms:
    imbue impregnate infuse interpenetrate permeate pervade saturate

ارجاع به لغت saturation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «saturation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/saturation

لغات نزدیک saturation

پیشنهاد بهبود معانی