با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Scald

skɒːld skɔːld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb
با آب گرم سوزاندن، آب جوش ریختن روی، تاول‌زده کردن، تاول، اثر آب جوش بر روی پوست، سوختگی، آب‌پز کردن
- The samovar fell on Mahvash and scalded half of her body.
- سماور روی مهوش افتاد و نیمی از تن او را سوزاند.
- scalding water
- آب داغ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scald

  1. verb Subject to harsh criticism
    Synonyms: burn, char, blanch, parboil, blister, criticize, excoriate, heat, scorch, whip

ارجاع به لغت scald

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scald» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scald

لغات نزدیک scald

پیشنهاد بهبود معانی