امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scarce

skers skeəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb C1
کمیاب، کم، نادر، اندک، تنگ، قلیل، به‌ندرت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Fruits are cheap when they are plentiful and expensive when they are scarce.
- میوه‌ها در هنگام فراوانی ارزان و در زمان کمیابی گران هستند.
- Peyman collects scarce stamps.
- پیمان تمبرهای کمیاب را گردآوری می‌کند.
- Onions have once again been scarce for sometime.
- مدتی است که دوباره پیاز نایاب شده است.
- His paintings have now become quite scarce.
- نقاشی‌های او اکنون بسیار کمیاب شده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scarce

  1. adjective insufficient, infrequent
    Synonyms:
    at a premium deficient failing few few and far between in short supply limited occasional rare scant scanty seldom seldom met with semioccasional short shortened shy sparse sporadic truncated uncommon unusual wanting
    Antonyms:
    abundant frequent plentiful sufficient

Idioms

  • make oneself scarce

    (عامیانه) کم پیدا شدن، رفتن، جیم شدن، فلنگ را بستن

ارجاع به لغت scarce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scarce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scarce

لغات نزدیک scarce

پیشنهاد بهبود معانی