امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Scare

sker skeə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    scared
  • شکل سوم:

    scared
  • سوم‌شخص مفرد:

    scares
  • وجه وصفی حال:

    scaring
  • شکل جمع:

    scares

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb C1
ترساندن، چشم زهره گرفتن، هراسانده، گریزاندن، ترسیدن، هراس کردن، بیم، خوف، رمیدگی، رم، هیبت، محل هراسناک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The loud noise scared the baby.
- صدای بلند بچه را ترساند.
- you can't scare me with such threats!
- با این تهدیدها نمی‌توانی مرا بترسانی!
- Are you scared of mice?
- از موش می‌ترسی؟
- He was hoping that the big dog would scare away thieves.
- امیدوار بود که آن سگ بزرگ دزدان را بترساند و منصرف کند.
- The little deer scares easily.
- آهوی کوچک زود می‌ترسد.
- war scare
- وحشت‌زدگی به‌دلیل احتمال جنگ
- The scare caused people to flock to banks and take their money out.
- مردم از هول به بانک ها هجوم بردند و پولهای خود را درآوردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scare

  1. noun frightened state
    Synonyms:
    alarm alert fright panic shock start terror
    Antonyms:
    calmness comfort ease
  1. verb frighten someone
    Synonyms:
    affright alarm awe chill daunt dismay freeze give a fright give a turn intimidate panic paralyze petrify scare silly scare stiff scare the pants off shake up shock spook startle strike terror in terrify terrorize
    Antonyms:
    calm comfort reassure soothe

Phrasal verbs

  • scare up

    (عامیانه) به سرعت گردآوری کردن، به تندی تولید کردن، به سرعت ارائه دادن

Idioms

لغات هم‌خانواده scare

  • noun
    scare
  • verb - transitive
    scare

ارجاع به لغت scare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scare

لغات نزدیک scare

پیشنهاد بهبود معانی