با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Schmuck

ʃmʌk ʃmʌk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(عامیانه) آدم رذل، بی‌سر‌و‌پا، جعلنق، بی‌شرف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد schmuck

  1. noun One deficient in judgment and good sense
    Synonyms: schmo, ass, fool, idiot, imbecile, jackass, mooncalf, moron, nincompoop, ninny, nitwit, simple, simpleton, softhead, shmuck, tomfool, dope, gander, goose, cretin, ding-dong, dip, goof, jerk, nerd, turkey, shmo

ارجاع به لغت schmuck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «schmuck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/schmuck

لغات نزدیک schmuck

پیشنهاد بهبود معانی