امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sentience

ˈsenʃəns ˈsenʃəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
دریافت، ادراک، درک، زندگی فکری، مبنای حس و حساسیت، حساسیت جسمانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sentience

  1. noun The readiness to perceive sensations; elementary or undifferentiated consciousness; - Richard Eberhart
    Synonyms:
    awareness
    Antonyms:
    insentience
  1. noun The faculty through which the external world is apprehended
    Synonyms:
    sense sensation sentiency sensory faculty

ارجاع به لغت sentience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sentience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sentience

لغات نزدیک sentience

پیشنهاد بهبود معانی