با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sew

soʊ səʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sewed
  • شکل سوم:

    sewn
  • سوم شخص مفرد:

    sews
  • وجه وصفی حال:

    sewing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1
دوختن، دوزندگی کردن، خیاطی کردن
- She sews her own clothes.
- او لباس‌هایش را خودش می‌دوزد.
- Javad sews for a living.
- جواد برای امرارمعاش خیاطی می‌کند.
verb - transitive B1
کوک زدن
- Can you sew this button back on for me?
- آیا می‌توانید این دکمه را برای من دوباره کوک بزنید؟
- I need to sew up this tear in my pants before wearing them.
- من باید قبل‌از پوشیدن، این پارگی در شلوارم را کوک بزنم.
verb - intransitive verb - transitive
پزشکی بخیه زدن
- The surgeon had to sew up the deep laceration on his patient's arm.
- جراح مجبور شد پارگی عمیق روی بازوی بیمارش را بخیه بزند.
- The surgeon had to sew up the wound after the accident.
- جراح بعداز تصادف مجبور شد زخم را بخیه بزند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sew

  1. verb prepare fabric for clothing, covering
    Synonyms: baste, bind, embroider, fasten, piece, seam, stitch, tack, tailor, work
    Antonyms: rip, tear

Phrasal verbs

  • sew up

    درز گرفتن، دوختن

    منحصر کردن

    حتما برنده بودن، با موفقیت به انجام رساندن

ارجاع به لغت sew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sew

لغات نزدیک sew

پیشنهاد بهبود معانی