امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shield

ʃiːld ʃiːld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shields

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive countable C2
سپر، محفظه، سپرشدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun verb - transitive countable
سپر، پوشش، حامی، حفاظ، پوشش محافظ، به‌وسیله‌ی سپر حفظ کردن، حفاظ پیدا کردن
- God is my shield.
- خدا نگه‌دار من است.
- a policeman's shield
- نشان فلزی که پاسبان‌ها به سینه می‌زنند (یا با خود حمل می‌کنند)
- a lead shield
- دیواره‌ی سربی
- He shielded his eyes from the sun.
- چشمان خود را از آفتاب حفظ کرد.
- Faith will shield you against temptation.
- ایمان در برابر وسوسه سپر شما خواهد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shield

  1. noun protection
    Synonyms:
    absorber aegis armament armor buckler buffer bulwark bumper cover defense escutcheon guard mail rampart safeguard screen security shelter ward
  1. verb protect
    Synonyms:
    bulwark chamber conceal cover cover all bases cover up defend fend give cover give shelter go to bat for guard harbor haven house ride shotgun roof safeguard screen secure shelter shotgun stonewall take under one’s wing ward off
    Antonyms:
    endanger lay bare open uncover

ارجاع به لغت shield

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shield» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shield

لغات نزدیک shield

پیشنهاد بهبود معانی