با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Shortage

ˈʃɔːrt̬ɪdʒ ˈʃɔːtɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shortages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
کمبود، کسری، مضیقه
- water shortage
- کمبود آب
- There is a noticeable shortage of skilled workers in the industry.
- کمبود نیروی ماهر در این صنعت محسوس است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shortage

  1. noun deficiency
    Synonyms: curtailment, dearth, defalcation, deficit, failure, inadequacy, insufficiency, lack, lapse, leanness, paucity, pinch, poverty, scantiness, scarcity, shortfall, tightness, underage, want, weakness
    Antonyms: abundance, ample, enough, sufficiency

لغات هم‌خانواده shortage

ارجاع به لغت shortage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shortage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shortage

لغات نزدیک shortage

پیشنهاد بهبود معانی