با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Shortcoming

ˈʃɔːrtˌkʌmɪŋ ˈʃɔːtˌkʌmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun C1
( defect ، deficiency =) قصور، کاستی، نکته ضعف، کمبود
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shortcoming

  1. noun weak point
    Synonyms: bug, catch, defect, deficiency, demerit, drawback, failing, fault, flaw, frailty, imperfection, infirmity, lack, lapse, sin, weakness
    Antonyms: advantage, strong point, success

ارجاع به لغت shortcoming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shortcoming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shortcoming

لغات نزدیک shortcoming

پیشنهاد بهبود معانی