با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sideline

ˈsaɪdlaɪn ˈsaɪdlaɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
خطوط طرفین میدان بازی، از بازی یا معرکه خارج کردن، کار یا چیز فرعی
- He was sidelined by a bodily injury.
- به‌دلیل صدمه‌ی بدنی از شرکت محروم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sideline

  1. noun secondary occupation
    Synonyms: distraction, diversion, hobby, leisure activity, leisure pursuit, moonlighting, recreation, second job, side job, side project, subsidiary

Collocations

  • on the sidelines

    1- در نواره‌ی خارج از زمین بازی 2- خارج از گود، غیر‌فعال، تماشاچی

ارجاع به لغت sideline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sideline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sideline

لغات نزدیک sideline

پیشنهاد بهبود معانی