با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sidle

ˈsaɪdl ˈsaɪdl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
یک‌ور راه رفتن، یک‌ور کردن، یک‌وری، اریب
- A knife-wielding man sidled up to me.
- مردی چاقو بدست یکوری به طرفم آمد.
- The pilot sidled the boat up the dock.
- ناخدا قایق را یکوری به اسکله برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sidle

  1. verb Move sideways
    Synonyms: veer, tilt, saunter, ease, walk sideways, edge, sashay, inch
  2. verb To advance carefully and gradually
    Synonyms: ease, edge

ارجاع به لغت sidle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sidle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sidle

لغات نزدیک sidle

پیشنهاد بهبود معانی