امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sieve

sɪv sɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive adverb
الک، آردبیز، پرویزن، غربال، الک کردن، غربال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sieve

  1. verb Distinguish and separate out
    Synonyms:
    sift
  1. verb Separate by passing through a sieve or other straining device to separate out coarser elements
    Synonyms:
    sift strain
  1. noun A strainer for separating lumps from powdered material or grading particles
    Synonyms:
    screen colander bolt sifter mesh strainer bolting cloth basket searce bolter hair sieve drum sieve filter flat sieve quarter-inch sieve riddle half-inch sieve gravel sieve separate flour sieve sift strain tammis tammy
  1. verb Examine in order to test suitability
    Synonyms:
    screen screen-out sort

Idioms

ارجاع به لغت sieve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sieve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sieve

لغات نزدیک sieve

پیشنهاد بهبود معانی