با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Silverware

ˈsɪlvərˌwɛər ˈsɪlvəweə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
ظروف نقره، نقره‌آلات، سرویس قاشق‌چنگال نقره، سرویس غذاخوری نقره
- The silverware gleamed under the chandelier.
- ظروف نقره زیر لوستر برق می‌زد.
- Please remember to wash and dry the silverware after dinner.
- لطفاً به یاد داشته باشید که سرویس غذاخوری نقره را بعداز شام بشویید و خشک کنید.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی جام نقره، کاپ قهرمانی نقره
- The team proudly displayed their silverware collection in a glass cabinet.
- این تیم با افتخار مجموعه‌ی جام نقره‌ی خود را در یک قفسه‌ی شیشه‌ای به نمایش گذاشتند.
- After winning the championship, they were awarded shiny silverware as trophies.
- پس‌از کسب عنوان قهرمانی، به آن‌ها کاپ قهرمانی نقره‌ای براق به‌عنوان جایزه اهدا شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد silverware

  1. noun
    Synonyms: cutlery, flatware, silver, service, hollow ware, silver-plate

ارجاع به لغت silverware

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «silverware» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/silverware

لغات نزدیک silverware

پیشنهاد بهبود معانی