با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sip

sɪp sɪp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C1
جرعه، چشش، مزمزه، خرده‌خرده‌نوشی، مزمزه کردن، خردخرد آشامیدن، چشیدن
- She sipped the tea and put the cup on the table.
- چای را مزه کرد و فنجان را روی میز گذاشت.
- instead of gulping down try to sip!
- به‌جای قورت قورت نوشیدن سعی کن با جرعه‌های کوچک بخوری!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sip

  1. verb drink slowly
    Synonyms: drink in, extract, imbibe, partake, quaff, sample, savor, sup, swallow, taste, toss
    Antonyms: down, slurp

ارجاع به لغت sip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sip

لغات نزدیک sip

پیشنهاد بهبود معانی