با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sit Tight

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

idiom
1- سرجای خود نشستن 2- تنگ (یا پهلوی هم) نشستن 3- موقعیت خود را حفظ کردن، صبرکردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sit tight

  1. verb be patient, wait
    Synonyms: anticipate, bide one’s time, cool it, fill time, hang around, hang out, hold on, hold the phone, keep your shirt on, lie in wait, lie low, linger, mark time, put on hold, stall, stand by, stay put, stick around

ارجاع به لغت sit tight

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sit tight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sit-tight

لغات نزدیک sit tight

پیشنهاد بهبود معانی