با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Skimmer

ˈskɪmər ˈskɪmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    skimmers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تکنولوژی اسکیمر (دستگاهی که با کپی کردن غیرقانونی داده‌های نوار مغناطیسی کارت‌ بانکی روی یک کارت دیگر اطلاعات حساب بانکی قربانی را سرقت می‌کند)
- The skimmer was placed on the ATM.
- اسکیمر روی دستگاه خودپرداز قرار داده شد.
- The skimmer at the ATM stole my credit card details.
- اسکیمر موجود در دستگاه خودپرداز اطلاعات کارت اعتباری من را دزدید.
noun countable
رویه‌گیر
- We urgently need to deploy a skimmer to tackle the massive oil slick in the ocean.
- برای مقابله با لکه‌ی نفتی عظیم در اقیانوس، نیاز فوری داریم که رویه‌گیر مستقر کنیم.
- This portable skimmer is ideal for tackling small-scale oil contamination incidents.
- این رویه‌گیر قابل حمل برای مقابله با حوادث آلودگی نفتی در مقیاس کوچک ایدئال است.
noun countable
جانورشناسی آب‌شکاف (پرنده‌ای دریایی با بال‌های بلند که در ارتفاع پایین روی آب پرواز می‌کند)
- I spotted a beautiful skimmer.
- آب‌شکاف زیبایی را دیدم.
- We delighted in watching the agile skimmers.
- از تماشای آب‌شکاف‌های چابک خوشحال بودیم.
noun countable
خواننده‌ی سطحی‌نگر
- The skimmer quickly read the newspaper headlines.
- مطالعه‌کننده‌ی سطحی به‌سرعت تیترهای روزنامه را خواند.
- As a busy student, she became an expert skimmer of textbooks.
- به عنوان یک دانشجوی پرمشغله، به خواننده‌ی سطحی‌نگر متخصص کتاب‌های درسی تبدیل شد.
noun countable
کفگیر (سوراخ‌دار مسطح)
- The chef used a skimmer to remove the froth from the soup.
- سرآشپز برای برداشتن کف سوپ از کفگیر استفاده کرد.
- Her grandmother's old copper skimmer was passed down through generations.
- کفگیر مسی قدیمی مادربزرگش از نسلی به نسل دیگر منتقل شده بود.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی کفش تخت
- She slipped on her skimmers.
- کفش تختش را پوشید.
- The skimmer is a popular choice for women who desire both comfort and style.
- کفش تخت انتخاب محبوبی برای خانم‌هایی است که هم راحتی و هم استایل را می‌خواهند.
noun countable
پوشاک کلاه پهن (حصیری و معمولاً تاج‌دار)
- He wore a stylish skimmer.
- کلاه پهن شیکی به سر داشت.
- The old man's worn-out skimmer gave him a classic look.
- کلاه پهن ازمدافتاده‌ی پیرمرد ظاهری کلاسیک به او بخشیده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skimmer

  1. noun A stiff hat made of straw with a flat crown
    Synonyms: boater, leghorn, panama, panama-hat, sailor, straw-hat

ارجاع به لغت skimmer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skimmer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skimmer

لغات نزدیک skimmer

پیشنهاد بهبود معانی