امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Skimming

American: ˈskɪmɪŋ British: ˈskɪmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    skimmed
  • شکل سوم:

    skimmed
  • سوم‌شخص مفرد:

    skims
  • شکل جمع:

    skimmings

معنی

noun
هرچیزی (مانند کف یا سرشیر و غیره) که از روی آبگونه گرفته شود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skimming

  1. verb Examine hastily
    Synonyms:
    scanning raking thumbing riffling browsing leafing
  1. verb Look through cursorily
    Synonyms:
    sailing flying shooting floating darting soaring
    Antonyms:
    pouring
  1. verb Cause to skip over a surface
    Synonyms:
    shaving skittering skipping ladling grazing scooping creaming separating throwing studying brushing kissing scanning sailing ricochetting gliding glancing flicking floating examining coasting browsing
    Antonyms:
    pouring
  1. verb Travel on the surface of water
    Synonyms:
    skipping planing ricochetting grazing glancing
  1. verb To glide or pass quickly and lightly over or along (a surface).
    Synonyms:
    brushing
  1. noun Reading or glancing through quickly
    Synonyms:
    skim
  1. noun The act of brushing against while passing
    Synonyms:
    grazing shaving

ارجاع به لغت skimming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skimming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skimming

لغات نزدیک skimming

پیشنهاد بهبود معانی