امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Skirt

skɜːrt skɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    skirted
  • شکل سوم:

    skirted
  • سوم‌شخص مفرد:

    skirts
  • وجه وصفی حال:

    skirting
  • شکل جمع:

    skirts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
دامن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Julie was wearing a long black skirt.
- جولی یک دامن سیاه و بلند پوشیده بود.
noun countable
دامنه، دامنه کوه، حومه، حوالی، اطراف
- forests on the skirts of the village
- جنگل‌های اطراف دهکده
- the long white skirt of lake Urumieh
- کناره‌ی طولانی و سفید دریاچه‌ی ارومیه
verb - transitive
حاشیه‌دار کردن، لبه گذاشتن
verb - transitive
از کنار چیزی رد شدن، دور زدن، احاطه کردن
- The road skirts the village.
- جاده دهکده را دور می‌زند.
- An iron fence skirted the house.
- یک نرده‌ی آهنی دورادور خانه را گرفته بود.
- The lake is skirted by high mountains.
- دریاچه توسط کوه‌های بلند احاطه شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skirt

  1. noun border, edge
    Synonyms:
    brim brink fringe hem margin outskirts perimeter periphery purlieus rim skirting verge
    Antonyms:
    center inside interior middle
  1. noun ladies’ garment that hangs from waist
    Synonyms:
    culottes dirndl dress hoop kilt midi mini pannier petticoat sarong tutu
  1. verb border; be on the edge
    Synonyms:
    bound define edge flank fringe hem lie along lie alongside margin rim surround verge
    Antonyms:
    center
  1. verb avoid; get around
    Synonyms:
    burke bypass circumnavigate circumvent detour dodge duck elude equivocate escape evade hedge ignore sidestep skip steer clear of
    Antonyms:
    face meet take on

ارجاع به لغت skirt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skirt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skirt

لغات نزدیک skirt

پیشنهاد بهبود معانی