امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Skirting

ˈskɜːrtɪŋ ˈskɜːtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    skirted
  • شکل سوم:

    skirted
  • سوم‌شخص مفرد:

    skirts

معنی

noun
(پارچه)دامنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skirting

  1. verb Extend on all sides of simultaneously; encircle
    Synonyms:
    sidestepping evading hedging ducking rimming dodging ringing bordering edging eluding parrying circumventing environing bypassing fudging avoiding surrounding
  1. verb Avoid; get around
    Synonyms:
    detouring circumventing circumnavigating bypassing
    Antonyms:
    meeting facing
  1. verb Border; be on the edge
    Synonyms:
    verging rimming margining fringing edging bounding bordering
    Antonyms:
    centering
  1. adjective Being all around the edges; enclosing
    Synonyms:
    encircling

ارجاع به لغت skirting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skirting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skirting

لغات نزدیک skirting

پیشنهاد بهبود معانی