امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Slain

sleɪn sleɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slew
  • شکل سوم:

    slayed
  • سوم‌شخص مفرد:

    slays
  • وجه وصفی حال:

    slaying

معنی

adverb
قسمت سوم فعل Slay

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slain

  1. adjective Without life
    Synonyms:
    slaughtered assassinated
  1. verb Kill intentionally and with premeditation
    Synonyms:
    murdered butchered killed slaughtered struck zapped removed snuffed wasted overwhelmed dispatched massacred liquidated destroyed executed hit eliminated finished annihilated
    Antonyms:
    created borne
  1. verb To cause the death of
    Synonyms:
    zapped wasted killed finished dispatched destroyed

ارجاع به لغت slain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slain

لغات نزدیک slain

پیشنهاد بهبود معانی