با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slat

slæt slæt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
تخته باریک، لوحه سنگ باریک، توفال، سراشیبی یا نمای بام، میله، چوب مداد، میله پشت صندلی، کفل، دنده‌ها، توفالی، باریک، میله‌میله، زدن، پرتاب شدن، شکافتن، ضربه شدید
- slats of a Venetian blind
- پره‌های پرده‌ی کرکره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slat

  1. noun A thin strip (wood or metal)
    Synonyms: buttress, brace, spline, lath

ارجاع به لغت slat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slat

لغات نزدیک slat

پیشنهاد بهبود معانی