امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sloshed

slɑːʃt slɒʃt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    sloshes
  • وجه وصفی حال:

    sloshing

معنی

adjective
(عامیانه) مست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sloshed

  1. adjective Stupefied, excited, or muddled with alcoholic liquor
    Synonyms:
    besotted cockeyed plastered crocked loaded pixilated smashed soused tight crapulent crapulous drunk drunken inebriate inebriated intoxicated sodden tipsy stewed blind bombed boozed boozy high lit slopped looped pickled blind-drunk blotto potted stinking fuddled stinko stoned zonked pie-eyed pissed soaked sozzled squiffy stiff wet
  1. verb Make a splashing sound
    Synonyms:
    splashed splattered slushed wallowed swashed slopped sprayed spilt spattered mudded dashed bespattered floundered squelched
  1. verb Spill or splash copiously or clumsily
    Synonyms:
    slushed

ارجاع به لغت sloshed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sloshed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sloshed

لغات نزدیک sloshed

پیشنهاد بهبود معانی