گذشتهی ساده:
slowedشکل سوم:
slowedسومشخص مفرد:
slowsوجه وصفی حال:
slowingصفت تفضیلی:
slowerصفت عالی:
slowestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- کمکاری کردن (بهویژه بهعنوان اعتراض) 2- زیاد به خود فشار نیاوردن
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
slow off the mark (or slow on the uptake)
کندفهم، دیرفهم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slow