امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Slowly

ˈsloʊli ˈsləʊli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more slowly
  • صفت عالی:

    most slowly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb A2
به‌‌آرامی، به‌آهستگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He walked slowly towards the door.
- به‌‌آرامی به سمت در رفت.
- The old man spoke slowly.
- پیرمرد به‌آهستگی صحبت می‌کرد.
- The car moved slowly through heavy traffic.
- ماشین در ترافیک سنگین به‌آرامی حرکت می‌کرد.
- Time seems to pass slowly when you're waiting for something exciting to happen.
- به نظر می‌رسد وقتی منتظر یک اتفاق هیجان‌انگیز هستید، زمان به‌آهستگی سپری می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slowly

  1. adverb Without speed (`slow' is sometimes used informally for `slowly')
    Synonyms:
    bit-by-bit costive lento slow leisurely sluggish easy tardy unhurried tardily
    Antonyms:
    quickly
  1. adjective
    Synonyms:
    moderately gradually languidly nonchalantly gently haltingly deliberately leisurely casually at one's leisure with deliberation with procrastination taking one's time taking one's own sweet time

لغات هم‌خانواده slowly

  • verb - transitive
    slow
  • verb - intransitive
    slow
  • adverb
    slowly

ارجاع به لغت slowly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slowly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slowly

لغات نزدیک slowly

پیشنهاد بهبود معانی