امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Slowdown

ˈsloʊdaʊn ˈsləʊdaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
کندسازی، کاهش، کاستن سرعت یا میزان چیزی، کسادی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a slowdown in production
- کاهش تولید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slowdown

  1. noun slacking off; gradual decrease
    Synonyms:
    arrest deceleration decline delay downtrend downturn drop drop-off falloff freeze inactivity retardation slack slackening slow-up stagnation stoppage strike
    Antonyms:
    breakthrough increase rise speed-up

ارجاع به لغت slowdown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slowdown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slowdown

لغات نزدیک slowdown

پیشنهاد بهبود معانی