با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slowdown

ˈsloʊdaʊn ˈsləʊdaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
کندسازی، کاهش، کاستن سرعت یا میزان چیزی، کسادی
- a slowdown in production
- کاهش تولید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slowdown

  1. noun slacking off; gradual decrease
    Synonyms: arrest, deceleration, decline, delay, downtrend, downturn, drop, drop-off, falloff, freeze, inactivity, retardation, slack, slackening, slow-up, stagnation, stoppage, strike
    Antonyms: breakthrough, increase, rise, speed-up

ارجاع به لغت slowdown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slowdown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slowdown

لغات نزدیک slowdown

پیشنهاد بهبود معانی