با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sluice

sluːs sluːs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive
آبگیر، بند سیل‌گیر، سد، دریچه تخلیه، انبار، بند گذاشتن، از بند یا دریچه جاری شدن، خیس کردن، (معدن) سنگ‌شویی کردن
- He sluiced the car with a hose.
- اتومبیل را با شیلنگ شست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sluice

  1. noun A gate
    Synonyms: floodgate, conduit, lock, watergate
  2. noun A trough
    Synonyms: channel, sluiceway, douse, moat, flume, flush, gate, penstock, gush, pour, ditch, soak, stream, trough, valve, wash
  3. verb Irrigate with water from a sluice
    Synonyms: flush, sluice down

ارجاع به لغت sluice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sluice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sluice

لغات نزدیک sluice

پیشنهاد بهبود معانی