با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Slush

slʌʃ slʌʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slushed
  • شکل سوم:

    slushed
  • سوم شخص مفرد:

    slushes
  • وجه وصفی حال:

    slushing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
گل‌وشل، برفابه، برف آبکی، برف نیمه‌آب‌شده
- We slushed through the field.
- از میان برفابه‌ی مزرعه رد شدیم.
- The sun turned the snow into slush.
- خورشید برف‌ها را آبکی کرد.
noun countable uncountable
انگلیسی آمریکایی یخ‌دربهشت
- I love sipping on a refreshing slush on a hot summer day.
- من عاشق نوشیدن یخ‌دربهشتی خنک در یک روز گرم تابستان هستم.
- I added a splash of fruit juice to my slush to give it an extra burst of flavor.
- من مقداری آب‌میوه به یخ‌دربهشت اضافه کردم تا طعم بیشتری به آن بدهم.
noun uncountable
(نوشته یا بیان) احساسی، عاشقانه
- The poet's words were nothing but slush, lacking substance.
- سخنان شاعر چیزی جز بیان عاشقانه و بی‌محتوا نبود.
- The speaker's words dripped with slush.
- از کلام گوینده بیان احساسی می‌چکید.
noun uncountable
لجن، گل‌ولای، باتلاق
- I slipped and fell in the slush while walking home from work.
- درحالی‌که از محل کار به خانه می‌رفتم، لیز خوردم و در گل‌ولای افتادم.
- Be careful not to slip on the slush outside.
- مواظب باشید روی لجن‌های بیرون لیز نخورید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slush

  1. noun A viscous, usually offensively dirty substance
    Synonyms: mire, mud, slop, sludge, melting snow, muck, drenching, drivel, ooze, ice, slime, pulp, refuse, slosh, sluice, snow
  2. verb To soil with mud
    Synonyms: bemire, mire, slosh, muck, splash, mud, muddy, splosh, slosh around, slush around

ارجاع به لغت slush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slush

لغات نزدیک slush

پیشنهاد بهبود معانی