با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Snow-white

ˈsnoʊwaɪt ˈsnəʊwaɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
سفید مانند برف، مثل برف، برفگون، سفیدسفید، به سفیدی برف
- The snow-white flowers bloomed beautifully in the garden.
- گل‌های برفگون به‌زیبایی در باغ شکوفه دادند.
- She wore a snow-white dress.
- او لباسی به سفیدی برف بر تن داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snow-white

  1. adjective Of the white color of snow
    Synonyms: snowy

ارجاع به لغت snow-white

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snow-white» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snow-white

لغات نزدیک snow-white

پیشنهاد بهبود معانی