امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Snowman

ˈsnoʊmæn ˈsnəʊmæn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    snowmen

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
آدم‌برفی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The children built a snowman in the park.
- بچه‌ها در پارک آدم‌برفی ساختند.
- They decorated the snowman with buttons and twigs.
- آن‌ها آدم‌برفی را با دکمه و شاخه تزئین کردند.
- We took a picture next to the snowman we made.
- ما کنار آدم‌برفی‌ای که درست کرده بودیم، عکس گرفتیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snowman

  1. noun a model of a person made of snow, especially by children

ارجاع به لغت snowman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snowman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snowman

لغات نزدیک snowman

پیشنهاد بهبود معانی