امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Solidification

səˌlɪdɪfɪˈkeɪʃn̩ səˌlɪdɪfɪˈkeɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سفت‌سازی، استقرار، استحکام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد solidification

  1. noun Hardening
    Synonyms:
    solidifying petrification stiffening setting concretion casehardening crystallization fossilization ossification glaciation hardening freezing calcification compression coagulation concentration set curing
  1. noun Combination
    Synonyms:
    coalition affiliation embodiment

لغات هم‌خانواده solidification

ارجاع به لغت solidification

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «solidification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/solidification

لغات نزدیک solidification

پیشنهاد بهبود معانی