با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sopping

ˈsɑːpɪŋ ˈsɒpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sopped
  • شکل سوم:

    sopped
  • سوم شخص مفرد:

    sops

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بسیار، شدید، کاملاً
- The rain made me sopping wet.
- باران مرا خیس آب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sopping

  1. adjective wet
    Synonyms: dank, drenched, dripping, drowned, saturated, soaked, soaking, sodden, soggy, soppy, soused, water-logged, wringing-wet

ارجاع به لغت sopping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sopping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sopping

لغات نزدیک sopping

پیشنهاد بهبود معانی