با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Soulmate

ˈsoʊlmeɪt ˈsəʊlmeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: soul mate

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نیمه‌ی گمشده، محبوب، معشوق، دلبر، همدم، یار
- She believes her soulmate is out there waiting for her.
- او بر این باور است که معشوقش در آنجا منتظر اوست.
- He felt an instant connection, as if she were his soulmate.
- او ارتباط سریعی را احساس کرد، گویی او نیمه‌ی گمشده‌اش بود.
noun countable
هم‌روح، هم‌نظر (کسانی که عقاید مشترکی با هم دارند)
- As friends, they acted like soulmates, always supporting each other’s dreams.
- به‌عنوان دوست، آن‌ها مانند هم‌روحی رفتار می‌کردند و همیشه از رویاهای یکدیگر حمایت می‌کردند.
- Their conversations revealed they were soulmates, united by their strong values.
- مکالماتشان نشان داد که آن‌ها هم‌نظرند و با ارزش‌های قوی خود متحد شده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soulmate

  1. noun one's true love
    Synonyms: alter ego, companion, confidante, friend, heart's desire, helpmate, kindred soul, kindred spirit, lover, one's promised, partner, true love

ارجاع به لغت soulmate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soulmate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soulmate

لغات نزدیک soulmate

پیشنهاد بهبود معانی