امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Speedy

ˈspiːdi ˈspiːdi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
( speediness ) سریع‌السیر، سریع، چابک، سرعت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a speedy response
- پاسخ سریع
- a speedy runner
- دونده‌ی فرز
- a speedy journey
- مسافرت تند
- The medication is speedy and effective.
- این دارو زود عمل می‌کند و اثربخش است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد speedy

  1. adjective fast, quick
    Synonyms:
    accelerated agile alacritous breakneck brisk expeditious express fleet harefooted hasty headlong hurried immediate lissome lively nimble precipitate prompt quick-fire rapid rapid-fire ready snappy summary supersonic swift ultrasonic winged
    Antonyms:
    delayed halted slowed tardy

لغات هم‌خانواده speedy

  • adjective
    speedy
  • verb - transitive
    speed

ارجاع به لغت speedy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «speedy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/speedy

لغات نزدیک speedy

پیشنهاد بهبود معانی