امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Split-up

ˈsplɪtʌp splɪtʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun B1
انشعاب، بخش‌سازی، تقسیم، چند‌شاخگی، تفکیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد split-up

  1. verb To separate
    Synonyms:
    divide part split separate sunder isolate break dissever break up carve-up
  1. verb To divorce
    Synonyms:
    divorce separate have a marriage annulled break have separate maintenance fall-apart come-apart
  1. noun An increase in the number of outstanding shares of a corporation without changing the shareholders' equity
    Synonyms:
    split stock split

ارجاع به لغت split-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «split-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/split-up

لغات نزدیک split-up

پیشنهاد بهبود معانی